فصل چهارم: خاطرات آیت الله محمود قوچانی
بی وفایی مردم نجف
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

محل نشر : تهران

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

بی وفایی مردم نجف

‏ بفرمایید که برخورد حضرت امام با این قضیه چگونه بود؟‏

‏ به طور دقیق به خاطر ندارم، فکر می‏‏‌‏‏کنم ده روز یا دو هفته بعد از این جریان بود ‏‎ ‎‏که با حضرت امام کاری داشتم. خدمتشان رفتم، وارد اندرونی شدم و در زدم. ‏‎ ‎‏مشهدی حسین آمد و در را باز کرد. گفتم: خدمت حضرت امام رسیده‏‏‌‏‏ام. رفت داخل ‏‎ ‎‏اجازه گرفت، و من وارد شدم. پس از سلام و احوالپرسی مطالبی را که داشتم خدمت ‏‎ ‎‏ایشان عرض کردم، ایشان جواب فرمودند. بعد از پاسخ، یک مرتبه دیدم حضرت امام ‏‎ ‎‏شروع به صحبت فرمودند و چیزی شاید حدود بیست دقیقه صحبت کردند و از همان ‏‎ ‎‏اول اظهار درد دل و گلایه و تأسف و ناراحتی از این مردم شهر نجف کردند. نسبت به ‏‎ ‎‏آن حادثه و جریان آن شب اشاره‏‏‌‏‏ای کردند و درد دل داشتند که در عرض نیم ساعت ‏


‏تعداد زیادی حدود 300 یا 400 طلبه بی‏‏‌‏‏گناه و بی‏‏‌‏‏پناه را این طور دستگیر کردند و ‏‎ ‎‏اهانت کردند و بردند و یک نفر در این شهر پیدا نشد که اعتراضی بکند و بگوید که ‏‎ ‎‏آخر این بندگان خدا چه جرمی دارند که این‏‏‌‏‏ها را این طوری می‏‏‌‏‏برید و حتی آن گونه ‏‎ ‎‏که شنیدم جمعیت کنار صحن بالا سر بازار ایستاده بودند و طلبه‏‏‌‏‏ها را به عنوان یک ‏‎ ‎‏شکار نشان می‏‏‌‏‏دادند و اشاره کردند و می‏‏‌‏‏خندیدند و باکشان هم نبود. این خیلی اسفناک و دردناک است که یک چنین ملتی تا این اندازه نسبت به علما و اهل علمی که در این شهر هستند بی‏‏‌‏‏اهمیت باشند. حضرت امام سپس اضافه فرمودند که زمانی که ما در قم بودیم و حرکت و نهضت شروع شد نامه‏‏‌‏‏ای از قم خدمت آقای حکیم فرستادم و در آن نامه این طور نوشته بودم که: ما در ایران از نظر حرکت مردمی در یک محدودیت ‏‎ ‎‏فوق‏‏‌‏‏العاده و خاصی هستیم ولی شما در عراق از امکانات بیشتری بهره‌مند و برخوردار ‏‎ ‎‏هستید، چون اولاً ارتباط و رفت و آمد بین شهرهای عراق به اعتبار اینکه کلاً زمین‏‏‌‏‏های ‏‎ ‎‏عراق حالت دشت‏‏‌‏‏وار دارد و بیابان است و کوهستانی نیست خیلی راحت‏‏‌‏‏تر صورت ‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏گیرد، دوم مردم عراق حالت عشایری و قبیله‏‏‌‏‏ای دارند، هر عشیره‏‏‌‏‏ای برای خودش ‏‎ ‎‏سرکرده‏‏‌‏‏ای دارد، برای رئیس قبیله احترام قائل هستند و تحت امر او هستند، سوم این‏‏‌‏‏که ‏‎ ‎‏اسلحه در میان مردم عراق خیلی بیشتر از ایران است، نوعاً خیلی از آن‌ها مسلح هستند؛ ‏‎ ‎‏بنابراین ما از این‏‏‌‏‏جا شروع به حرکت می‏‏‌‏‏کنیم و شما هم از عراق و از نجف شروع ‏‎ ‎‏کنید، شما از آن طرف و ما از این طرف و مجموعاً علمای هر دو کشور حرکت کنند ‏‎ ‎‏که می‏‏‌‏‏تواند آثار بسیار قوی و مثبتی را برای مسلمان‏‏‌‏‏ها و اسلام داشته باشد. بله، چنین ‏‎ ‎‏نامه‏‏‌‏‏ای را برای مرحوم آقای حکیم نوشتیم و فرستادیم و ایشان جوابی دادند که نه، شما ‏‎ ‎‏مردم عراق را نمی‏‏‌‏‏شناسید، مردم عراق اهل وفا و وفاداری نیستند و آن زمان مطلب ‏‎ ‎‏ایشان را نپذیرفتم. پاسخ‏‏‌‏‏شان را خواندم اما برای من قانع‏‏‌‏‏کننده نبود و نپذیرفتم، اما الآن ‏‎ ‎‏که وضعیت مردم نجف را می‏‏‌‏‏بینم که این اندازه بی‏‏‌‏‏حمیت و بی‏‏‌‏‏وفا هستند و کَکِشان ‏‎ ‎‏نمی‏‏‌‏‏گزد فهمیدم که حق با آیت‏‏‌‏‏الله حکیم بوده است؛ ایشان مردم عراق را شناخته بودند.‏

‏حضرت امام در آن جلسه متأثر بودند و درد دل داشتند. ایشان عزت و احترامی ‏‎ ‎‏برای عمامه قائل بودند و اگر اهانتی به طلبه‏‏‌‏‏ای می‏‏‌‏‏شد فوق‏‏‌‏‏العاده متأثر می‏‏‌‏‏شدند.‏